Results for contacted translation from English to Persian

contacted server
آشناهای نزدیک

- so? - they contacted me.
- خوب؟- اونها با من تماس گرفتند

you must have contacted him must
حتما با اون تماس گرفتي

i was contacted not long ago,
باهاشون تمام داشتم

%1 contacted. waiting for reply...
% 1 متصل شد. انتظار برای پاسخ...

until their family can be contacted.
تا به خانواده او اطلاع رساني کنند

anyway, he only contacted choi pan-sul?
به هرحال، او فقط با پانسول چویی رابطه داشته؟ بله

lady jin contacted him that nobles are there.
بانو جين به اون گفته كه نجبااونجا هستند

frankly , i was surprised when he contacted me .
راستش وقتي با من تماس گرفت غافلگير شدم .

they must have found out that the man contacted us.
حتما فهميدند كه اون مرد با ما تماس گرفته

you contacted with ju mong, an enemy of biryu.
شما با جومانگ كه دشمن بويه يو است تماس گرفتيد

the store contacted us. soldiers searched the house.
از انبار با ما تماس گرفته اند سربازها اونجا رو گشته اند

when these cabins deteriorated, mr. kaufmann contacted wright.
وقتیکه کلبه های مذکور خراب شدند، آقای کافمن با رایت تماس گرفت.

i was contacted by a man who calls himself only the teacher .
مردي که خودش را آموزگارمعرفي ميکنه با من تماس گرفت .

but i contacted charlie and was able to apprise them of our situation .
ولي من با چارلي ارتباط برقرار کردم و تونستم از اون موقعيت درشون بيارم .

so we contacted a company in scotland that created personalized computer voices.
بنابراین ما با یه کمپانی در اسکاتلند تماس گرفتیم که صدا های کامپیوتری شخصی سازی شده تولید می کرد

michael later is contacted by a mysterious woman, ending the season on a cliffhanger.
در پایان قسمت آخر مایکل تماسی از یک زن مرموز دریافت می‌کند.

my sister has been worried since she heard you were injured. have you contacted her?
خواهرم از وقتي كه شنيده شما زخمي شدي خيلي نگران شده. باهاش تماس گرفتيد؟

as such, some problems are escalated within a noc before a site technician or other network engineer is contacted.
به این ترتیب بعضی از مشکلات در داخل ناک برطرف می گردند قبل از اینکه تکنسین سایت یا مدیر شبکه درگیر آن شوند.

he contacted me immediately and said, whenever there is an opportunity to bring families inside, his doors are always open.
فورا با من تماس گرفت و گفت، هر وقت فرصتی بشه که بتونیم خانواده‌ها رو بیاریم داخل زندان، اون از این فرصت استقبال خواهد کرد.