Results for cook translation from English to Persian

cook
سرآشپز

cook .
آشپز .

cook meat.
براي پختن گوشت

cook islands
جزایر کوک

can you cook .
بلدي خوب غذا بپزي .

* cook, t., 1979.
* cook, t. , 1979.

you can cook that
تو میتونی درست کنی

a spectacular cook.
من به يه آشپز زبردست تبديل شدم

you cook naked?
تو در حال آشپزي لخت ميشي؟

woman cannot cook
زنان می‌توانند آشپزی کنند

and then we cook them .
و ميپزيمشو .

i cant cook , can i .
، من نميتونم غذا درست كنم .

i'll cook for us.
من خودم غذا درست ميکنم

against the cook county .
در مقابل کوک کانتي .

did you cook this yourself?
آیا این رو خودت درست کردی؟

cook islands (new zealand)
oceania. kgm

and you can also cook the man .
و حتی خود فرد را هم بپزید .

chaz cherry is a great cook .
دست پخت چاز چري خيلي خوبه .

amusing title , anyone can cook .
عنواني جالب براي كتاب او .

i thought you didnt like to cook .
فکر کردم تو دوست نداري چيزي درست کني .