Results for dedicated translation from English to Persian

dedicated .
کتاب قلعه ي نه جلو دار را . به اون تقديم کردم .

dedicated to wwf
جن و پریname

im very dedicated .
من استاد اين کارم .

such a dedicated peon .
چه غلام با وفايي .

this is a man who dedicated his life .
اون مرد تمام زندگيش را صرف اين كرد تا .

are you a dedicated nationalsocialist , major .
شما يک سوسياليست ملي گراي اجيرشده هستين ، سرگرد .

each form has a dedicated icd-10 code.
هر فرم دارای یک کد icd-10 اختصاص داده شده به آن است.

doctor robert neville dedicated his life .
دكتر رابرت نويل زندگيش را .

is buyeo even dedicated to get ju mong?
حتي بويه يو هم وقف گرفتن جومانگ شده؟

commissioner loeb dedicated his life to law enforcement .
رئيس پليس لوب زندگي اش را به .

im a doctor , dedicated to curing the sick .
من یه دکتر هستم وقف درمان مریضها حداقل سعی میکنم .

although ive dedicated my life to god and goodness .
هر چند من زندگيمو وقف خدا و نيكوكاري در راهش كردم .

he was so dedicated to kung fu , he went crazy .
اون در کونگ فو کاملترينه اون ديوونه بود .

he's dedicated to buyeo even in his illness.
اون با وجود بيماريش خودشو وقف بايو کرده.

dedicated , and he deserves for this to all go perfectly .
کاملا خودشونو وقف اين کار کرده بودن .

he said , i never saw a more dedicated business man , .
اون ميگفت من هرگز يک تاجر واقعي نديدم .

they dedicated the first thing they have made to you general.
آنها در اول وقت فرمانده را به شما مي دهند

my life is my work , and it is dedicated to my love for you .
زندگي من هنر من است که در نتيجه عشق به توست .

it takes good equipment and well-trained, dedicated soldiers.
ابزارهای خوبی میخواد و سربازهای مخصوص و آموزش دیده.

joseph miller huston designed the current capitol, dedicated in 1906.
معمار بنا عبارت است از joseph miller huston از فیلادلفیا.