Results for departure translation from English to Persian

departure .
عزيمت .

departure on schedule.
سفر طبق برنامه انجام مي شه -

the departure day is here.
روز حرکت الانه

we can move up our departure date.
ميتونيم تاريخ حرکتمون رو جلو بندازيم

the ship that arrived upon your departure
کشتي اي که در زمان رفتن شما رسيد

by my sudden departure from china.
با حرکت نا گهاني به چين

chief general, prepare for departure.
ژنرال ارشد,خودتونو براي حرکت آماده کنيد.

after your sudden departure from yangzhou,
بعد از تبعيد ناگهاني شما به يانگزو

any news of departure from the bu yeo army?
خبري از حرکت ارتش بو يئو نيست ؟

another salaries are disbursed before departure .
برايه گرفتن اخرين حقوقتون عجله كنيد .

and when he thinks it is the time of departure
و (محتضر) یقین پیدا می‌کند که زمان فراق فرا رسیده است. [[«أَنَّهُ»: آنچه بدو رسیده است. «الْفِرَاقُ»: مفارقت از جهان و یاران. بدرود کردن.]]

during the months following the shahs departure .
کشور بشدت شاد بود .

yes, we have alerted the officials of our departure.
بله ما به صاحب منصبان حرکتمون رو اطلاع داديم

i'll have chief jang arrange for your departure.
من سرچرست جانگ رو براي حرکت شما آماده مي کنم

your highness, please stop the departure to okjo immediately.
اعلي حضرت لطفا سريعا حرکت به سوي اکجو رو متوقف کنين

this is the departure time that high priestess yeo mi eul sends.
يعني اين زمان حرکته که راهبه بزرگ يو مي يول فرستاده

the day before my departure , grandma came to sleep at home .
، روز قبل از حرکتم . مامان بزرگ اومد خونه بخوابه .

this accelerated the departure of greeks from the city and from turkey.
خارج از امپراتوری بیشتر اوقات آن را به نام استانبول شناخته اند.

the system events are customer-arrival and customer-departure.
رویدادهای سیستم ورود و خروج مشتری هستند.

in april 2013, former drummer steve jocz announced his departure from the band.
در آوریل ۲۰۱۳ درامر گروه استیو جاچ خروج خود را از گروه اعلام کرد.