Results for essence translation from English to Persian

essence
جوهر

essence .
اسانس .

essence of crabbe .
اسانس كراب .

so time is of the essence .
پس وقت طلاست .

a perfect , luminous essence .
يه گوهر درخشان و متعالي .

because the essence of his forgiveness .
زيرا ذات او بخشنده است .

we created man from an essence of clay,
ما انسان را از عُصاره‌ای از گِل آفریده‌ایم. [[«سُلالَةٍ»: چکیده. عصاره. مراد ماده‌ای است که منی از آن پدید می‌آید. «طِینٍ»: گِل. مراد خاک است (نگا: کهف / 37). «مِن سُلالَةٍ مِّن طِینٍ»: اشاره به یکی از اطوار خلقت نسل انسان است (نگا: سجده / 8).]]

i mean that's the essence of it all.
منظورم اینه که اون ماهیت کل ماجرا بود.

i got down to basics . the essence of life .
من به اصول اوليه برگشتم . گوهر زندگي .

this is the very essence of the second renaissance .
و اين بود ماهيت رنسانس دوم .

* heidegger, m., "the essence of truth".
* heidegger, m., "the essence of truth".

because we can imagine, in essence, continuing on.
زیرا می توانیم تصور کنیم، در اصل، ادامه را.

but we have to make sure that your essence is intact , .
ولي ما مجبوريم مطمئن بشيم که گوهر وجودي شما سالم مونده . ‏ .

rna, in essence, can be both the chicken and the egg.
گمان می‌شود ریبوزیم‌ها در ساخت dna اولیه، نقش داشته‌اند.

for the creatures, being is not part of their essence.
اما وی در این عقیده، راه اعتدال پیموده است.

never doubt that the essence of truth comes from your lord
(کل) حق از جانب پروردگار توست. پس مبادا از دودلان باشی‌.

i'm earthed in my essence, and my self is suspended.
من در ذات خودم فرو می روم و "خود" من معلق می شود.

this was the true essence of being, and was eternal and unchangeable.
اقلیدس مگارایی را نبایستی با اقلیدس، ریاضی‌دان مشهور اشتباه گرفت.

and you can think about this as the essence of doing futile work.
و شما باید به این بعنوان لازمه انجام کار بیهوده فکر کنید.

only the supreme essence of your glorious and gracious lord will remain forever.
و [سرانجام‌] ذات پروردگارت که شکوهمند و گرامی است، باقی می‌ماند