Results for exercise translation from English to Persian

exercise .
تمرين دادن .

exercise firm
عبارت آغازین افکار

i exercise .
تمرين ميكنم .

physical exercise
فعالیت بدنی

active exercise.
تمرین فعال.

there we are . exercise .
اونجا هستيم تمرين .

stop that . exercise . exercise .
بس کن تمرين ، تمرين .

but i couldnt exercise it .
اما روي من عمل نميکرد .

so i went through the exercise
بنابراین من از ابتدا تا پایان تمرین کردم

he will do exercise his right?
داره كار درستي انجام ميده؟

this exercise improves muscular symmetry
این تمرین باعث بهبود تقارن عضلانی می شود

exercise patience to please your lord.
براى پروردگارت صابر باش.

sadie . pushups , thats an exercise .
سدي بس کن ، اين يک تمرينه .

you must exercise extra caution when trading
موقع تجارت با شيلا تو بايد با هوشياري فوق العاده اي

it's physically possible to exercise more.
از نظر فیزیکی ورزش کردن بیشتر امکان پذیره

the whole exercise , would become counterproductive .
تمام اين تجربهها جواب عکس ميداد .

we exercise, we eat healthy, we take vitamins.
ما ورزش می کنیم، ما غذای سالم می خوریم، ویتامین مصرف می کنیم.

(muhammad), exercise patience with no complaints.
صبر جمیل داشته باش (و جزع و فزع و یأس و نومیدی به خود راه مده). [[«صَبْراً جَمِیلاً»: شکیبائی زیبا و قابل توجّه (نگا: یوسف / 18 و 83).]]

exercise teaches your brain that your behavior matters.
تمرین کردن به مغزتان می آموزد که رفتارتان دارای اهمیت است.

i tried this exercise recently, talking about banking.
من سعی کردم اخیرا، که در مورد بانکداری صحبت کنم.