Results for eyed translation from English to Persian

cock eyed .
لوچ .

argus eyed .
تيزبين .

white-eyed pea
لوبیا چشم بلبلیobject name (optional)

black eyed susan .
گل پنجهزاري .

and big-eyed houris
و حوران چشم‌درشت،

and gorgeous eyed fair maidens.
و حوران چشم‌درشت،

hey, hey black-eyed susie, hey.
هی هی ، سیه چشمون سوزی، هی.

and there shall be wide-eyed maidens,
و حوران چشم‌درشت،

and with them wide-eyed maidens restraining their glances
زنانى درشت چشم كه تنها به شوهران خود نظر دارند، همدم آنهايند.

you're a californian utopian. you're a wild-eyed optimist.
و اين يك اتوپياي كاليفرنيايي است، تو بيش از حد خوش بين هستي"

hey, hey, hey, hey. hey, hey, black-eyed susie, hey!
هی ، هی، هی، هی هی ، هی ، سیه چشمون سوزی ، هی!

okay, we're naive, we're bright-eyed and bushy-tailed.
بسیار خب ما بی تجربه ولی به هوش هستیم

hey, hey, black-eyed susie! hey, hey, black-eyed susie!
هی ، هی ، سیه چشمون سوزی! هی ، هی ، سیه چشمون سوزی!

oh, hey, hey, black-eyed susie! hey, hey, black-eyed susie!
هی ، هی ، سیه چشمون سوزی! هی ، هی ، سیه چشمون سوزی!