Results for first was the core, the substance translation from English to Persian

the first was just the screen.
اولین فناوری فقط یک صفحه نمایش بود

the first was the deposed queen yoon
اولین زن، ملکه معزول یون بود

the first was failed.
اولي كه خراب شد

the first was the feedback from my cousins.
اولیش بازخور از سمت فامیلهایم بود.

first was in cleveland, the second in baltimore.
اولي تو کليولند بوده و دومي تو بالتيمر

first was tod , then it was terry .
، اول تاد بوده . بعد تري .

does it have the substance to do it?
آیا آن جوهر انجام آنرا دارد؟

the core network of the grid must be accessed , .
بايد به هسته مركزي شبكه برق ، دسترسي پيدا كنيم .

the first was found wandering the shoulder of i 91 near northampton.
اولي تو جاده اي 91 اتفاق افتاد -

the first was avoiding the little sins that we all commit every day.
دسته اول دوری از گناهان کوچک روزمره بود.

sir , the core is overheating .
قربان ، هسته خيلي داغ شده .

many formed the core of the haganah after the war.
سربازان یهودی در منطقه فلسطین نقش زیادی در جنگ داشتند.

how was the first day?
خب اولين روز چطور بود

and the first was the cultural and social revolution of 1968 and 1970s, which put the individual at the center of politics.
اولینِ اونها انقلاب فرهنگی و اجتماعی ۱۹۶۸ و دهه ۱۹۷۰ بود، که فردگرایی رو درمرکز سیاست قرار داد.

different velocites of the substance types accomplish the separation.
different velocites of the substance types accomplish the separation.

"(s)" indicates the substance is solid at this temperature.
"(s)" indicates the substance is solid at this temperature.

"who was the first president of the u.s.a.?
این واژه از دو بخش «علوم» و «شناختی» ساخته شده است.

one of the first was e-gold, founded in 1996 and backed by gold.
یکی از اولین ای-گلدها که با پشتوانه طلا بود، در سال ۱۹۹۶ ایجاد شد.

and this was the first thing she did.
این اولین چیزی بود که او انجام داد.

and in their substance was the right of the beggar and non- beggar.
در اموال و دارائیشان حقی و سهمی (جز زکات) برای گدایان و بینوایان تهی‌دست بود. [[«السَّآئِلِ»: گدا. فقیری که طلب صدقه و احسان می‌کند. «الَْمُحْرُومِ»: بی‌چیز. مراد فقیری است که روی گدائی را ندارد و درخواست چیزی از مردم نمی‌کند.]]