Results for hunched translation from English to Persian

the boy ,hunched and angular ,was afflicted by some abnormality.
بود مواد غذایی خاص برای او، و اشکال در غذا خوردن پسر it.the، قوز و زاویه ای وجود دارد،

but theyre hunched down in their bunk holes even deeper than we are .
اما اونها نفسهاشون را بيشتر از ما تو سينه هاشون حبس ميکنند .

i hunched my shoulder, i got my backpack and i went on to the university of wisconsin.
و شانه هایم را بالا انداختم و کوله پشتی ام را برداشتم و به سمت دانشگاه ویسکانسین رفتم.

there was special food for him,and difficulty in eating it.the boy ,hunched and angular ,
بود مواد غذایی خاص برای او، و اشکال در غذا خوردن پسر it.the، قوز و زاویه ای وجود دارد،

but the point is that when i was first in gombe in 1960 -- i remember so well, so vividly, as though it was yesterday -- the first time, when i was going through the vegetation, the chimpanzees were still running away from me, for the most part, although some were a little bit acclimatized -- and i saw this dark shape, hunched over a termite mound, and i peered with my binoculars.
ولی نکته اینجاست که وقتی من اولین بار سال 1960 در گومبه بودم -- خیلی خوب یادم میاد، خیلی واضح، انگار دیروز بود -- اولین بار، وقتی من داشتم از بین گیاهان و بوته‌ها رد میشدم، بیشتر شامپانزه‌ها داشتن هنوز از من فرار میکردن، هرچند بعضی‌هاشون داشتن عادت میکردن -- و من این شکل تاریک رو دیدم، که روی یه تپه ساخته شده توسط موریانه‌ها قوز کرده بود، و من دوربین دو چشمی ام رو بیرون آوردم.