Results for i'm trust trying to be fair translation from English to Persian

i'm trying to be good here.
دارم سعی می کنم خوب باشم.

i'm trying to be strong, not weak.
سعي ميكنم قوي باشم نه ضعيف

trying to be funny?
داري سعي مي کني بامزه باشي ؟

but insist on trying to be .
ولي سعي ميکني باشي .

i'm trying to raise her to be strong! do you even understand?!
!من سعی میکنم اونو با شرایط سخت بزرگ گنم اینارو میفهمی؟

and im not trying to be noble .
و سعي نميكنم كه نجيب باشم .

i know youre trying to be all mystical and kung fuey .
من ميدونم تو داري سعي ميکني همش مرموز و کونگ فويي باشي .

im not trying to be noble , you know .
سعي نميکنم که اصيل باشم ، ميدوني .

and it has to be -- i'm trying to get my -- 250 feet high.
و این باید اینطور باشد.. .دارم سعی می کنم که.. ٢۰۰ فوت ارتفاع رو در نظر بگیرم.

look , clay , obviously shes just trying to be nice .
ببين کلا . واقعا سعي ميکنه که مهربون باشه .

trying to be somebody elses idea of perfect , .
براي اينکه مورد علاقه يکي ديگه باشم .

im trying to decide how drunk i want to be .
راستش تو فکرشم .

im sorry im trying to be totally honest with you .
متاسفم من دارم سعي ميکنم کاملا با تو صادق باشم .

dont tell me one of your beat cops is trying to be a hero .
نگو که يکي از اين پليس هاي احمق . ميخواد يک قهرمان باشه .

are you trying to be funny because im all out of laughs .
شوخي تون گرفته من که خنده ام نمياد .

because i had just retired, i was trying to be a pop songwriter, not an artist.
«۱۰۰۰ شکل ترس» آلبومی از هنرمند اهل استرالیا سیا فارلر است که در منتشر شد.

are you trying to be clever? you are so threatened by me!
تو فکر ميکني که خيلي زرنگ هستي؟ تو ميخواي من رو بترسوني

oh . youre just trying to be clever because you dont want to be responsible .
تو داري سعي ميكني زرنگ بازي دربياري چون نميخواهي مسئوليت پذير باشي .

happens to be the same one that's trying to take my son?
همون وکيل شد که ميخواست پسرمو بگيره

a consequence of this is that to keep trying to be as close to the equilibrium as possible.
ابتدا مادهٔ مورد نظر را به صورت پودر در می‌آورند تا سطح ویژه آن بیشتر شود.