Results for i took you for granted translation from English to Persian

or if i took you for granted , i am so sorry .
يا اگر تو را بازيچه خودم كردم خيلي متاسفم .

and i took you .
و من برت داشتم .

i took you for an unsort , general .
من شمارو براي يک کار ناجور آوردم .

i ask you for forgiveness
من از تو تقاضای بخشش دارم

i asked you for it .
من اون را از تو ميخواهم .

dont take that shit for granted
مسلم گرفتن

funny . i never took you for a quitter .
مسخره س . هيچ وقت فکر نميکردم آدمي باشي که بخواي جا بزني .

then , dont take it for granted .
پس ، تعارف نکن .

what took you .
چرا اينقدر دير کردي .

so often taken for granted .
كه اغلب درك نشده است .

i took a cab .
يه تاكسي گرفتم .

i was testing you . i took you in .
داشتم آزمايشتون ميکردم .

i took a huge crap .
رفتم دستشويي .

- jang! - i took jang
- جانگ- من با جانگ رفتم

i took a first step .
من اولين قدم را برداشتم .

hey , what took you so long .
هي ، چرا اينقدر طولش ميدي .

i took over diazs paper .
يادداشتهاي دياز بدستم رسيد .

but we don't. we take our consciousness for granted.
ولی واقعا درک نکرده‌ایم. ما قدر آگاهی را نمی دانیم.

i took gothams white knight .
شواليه‌ي سفيد گاتهام را گرفتم . و به اندازه‌ي خودمون پايينش کشيدم .

i dont know why i took you in after your mother and father died .
من نميدونم چرا بعد از مرگ پدر و مادرت قبول کردم از تو نگهداري کنم .