Results for imaging specialist translation from English to Persian

specialist .
متخصص .

some specialist.
يه متخصص

a specialist nemo .
يه متخصص به نام نمو .

specialist . colonel .
متخصص کلنل .

come down , specialist , .
متخصص بيا پايين .

magnetic resonance imaging
تصويربرداري با رزونانس مغناطيسي

brought in a specialist .
يه حرفه اي بيارين .

specialist , what do we got .
متخصص چقدر وقته اينجاييم .

specialist from massive dynamic.
يه متخصص از مسيو دايناميکه

tell me what you see , specialist , .
به من بگو چي ميبيني متخصص .

diagnostic imaging to terminal 2 .
شناسايي تصاوير در پايانه دو .

specialist , this is no longer a .
متخصص ، اين ديگه يک .

get yourself to a specialist center.
خودت رو به متخصص سرطان نشون بده.

for the mathematically inclined non-specialist.
for the mathematically-inclined non-specialist.

any doctor, any specialist will tell you that.
و هر پزشک یا متخصصی اینو به شما میگه.

(digital imaging and communication in medicine)
(تصویربرداری دیجیتال و ارتباطات در پزشکی)

it's a hand held thermal imaging radiometer.
اين يه گرماسنج دستيه

it is not being used in regular diagnostic imaging.
این در تصویربرداری عادی برای تشخیص بیماری استفادی نمیشود. این در تصویربرداری عادی برای تشخیص بیماری استفادی نمیشود.

many specialist terms relating to domestic sheep are used.
گوسفند اهلی از مهم‌ترین گونه‌های گوسفندسانان است.

this is specialist deerfields dad . weve come to look at his bunk .
اين يک مورد اضطراريه ، ايشون پدر دير فيلد هستند ميخوان به وسايل پسرشون يک نگاه بندازند .