Results for inability translation from English to Persian

inability .
بي‌لياقتي .

that is all due to my inability.
همه اش بخاطر عجز و ناتواني منه

your majesty, your humble servant's inability
عاليجناب، عدم توانايي اين بنده حقير

was it your inability to perform even the simplest task?
چون توي انجام ساده ترين کارها هم ناتواني؟

a lesser person would mock your inability to move on.
همچين ادم حقيري ممكنه در عوض كارش ناتوانيهات رو به باد مسخره بگيره

hundreds of thousands have died because of your inability to accept .
صدها هزار نفر مردن چون شما از پذيرش اين .

and, despite being cursed with my athletic inability, he plays soccer.
و علی رغم ناتوانی مادرش در ورزش او علاقه زیادی به ورزش دارد او فوتبال بازی می کنه

i know of your inability to use a sword; dae so the king's first son
من مي دونم كه تو بلد نيستي از شمشير استفاده كني

the main disadvantage of the serological approach is its inability to distinguish between current infection and previous exposure
نقطه ضعف اصلی رویکرد سرولوژیکی ناتوانی ان در تمایز بین عفونت فعلی و قرار گرفتن در معرض قبلی است.

and i said, "shallow affect: an inability to experience a range of emotions."
و من گفتم، "احساسات سطحی: ناتوانی در تجربه‌ی گستره‌ای از احساسات."

it differs from the seahorse in appearance, form of locomotion, and its inability to coil or grasp things with its tail.
این زائده‌ها نیروی محرک برای ماهی نیستند، بلکه ابزاری هستند که ماهی بتواند خود را در برابر شکارچیان دریایی استتار کند.

because i could go on for about two hours with evidence of people's inability to estimate odds and inability to estimate value.
چون من می توانم تا دو ساعت دیگر در مورد شواهدی که وجود دارد که نشان می دهد که مردم در تخمین زدن احتمال پدیده ها و ارزش پدیده ها ناتوان هستند برای شما صحبت کنم.

the need for the equation arises from the inability to solve the navier–stokes equations in the turbulent flow regime, even for a newtonian fluid.
این رابطه برای آن که نمی توان معادلات ناویه-استوکس را برای جریان آشفته ، (حتی برای سیال نیوتنی) حل کرد ، ابداع شده است.

) .. "the first sign of impending death is a general debility which is followed by general weakness and inability to stand.
در دهه ۱۹۵۰ کارلتون گایدشک متخصص کودکان و بیماری‌های عفونی از دانشگاه هاروارد در انستیتو پاستور تهران به پژوهش مشغول بود.

raphael, seeing the hopelessness of his situation and his inability to provide for his family, agrees to star in a snuff film for a large sum of money that he hopes will give his family a chance for a better life.
رافائل به دلیل درماندگی و ناتوانی در تامین زندگی خانواده‌اش، قبول می‌کند که در فیلمی بازی کند که در ازای دریافت پول زیادی که امیدوار است زندگی خانواده‌اش را بهتر کند، واقعاً کشته شود.

depending on the type and severity of encephalopathy, common neurological symptoms are loss of cognitive function, subtle personality changes, inability to concentrate, lethargy, and depressed consciousness.
بسته به نوع و شدت انسفالوپاتی علائم عصبی٬از دست دادن عملکردهای شناختی، تغییر خفیف شخصیتی، ناتوانی در تمرکز، بی حالی، و افسردگی آگاهانه شایع هستند.

this regulatory vacuum generates various issues such as the inability of the classification societies to certify the vessels. lacking the classification certificates, the vessels cannot be insured, thus they cannot sail, and eventually they will not be chartered.
این خلاء نظارتی مسائل مختلفی مانند ناتوانی جوامع طبقه بندی در صدور گواهینامه شناورها را ایجاد می کند. به دلیل نداشتن گواهی طبقه بندی، کشتی ها نمی توانند بیمه شوند، بنابراین نمی توانند قایقرانی کنند و در نهایت اجاره نمی شوند.

when linguini is declared the heir to the restaurant, the team makes a bonfire of all the advertisements for frozen food, an ambiguous gesture that can be interpreted as an anti american statement concerning frozen fast food or as a critique of the french’s inability to democratize goods reserved for an elite
هنگامی که لینگوینی به عنوان وارث رستوران معرفی می شود، تیم از تمام تبلیغات غذاهای منجمد آتش می گیرد، حرکتی مبهم که می تواند به عنوان یک بیانیه ضد آمریکایی در مورد فست فود منجمد یا به عنوان انتقادی از ناتوانی فرانسوی ها در دموکراتیزه کردن کالاها تعبیر شود مختص یک نخبه

developmental dyslexia is characterized by the inability to acquire typical reading and writing skills. dyslexia has been frequently linked to cerebral cortex alterations;however, recent evidence alsopointstoward sensorythalamusdysfunctions:dyslexics showed reduced responsesin theleft auditorythalamus (medial geniculatebody,mgb)during speechprocessingin contrastto neurotypical readers.
نارساخوانی رشدی با عدم توانایی در به دست آوردن مهارت های معمول خواندن و نوشتن مشخص می شود. نارساخوانی غالباً با تغییرات قشر مغز در ارتباط است ؛ اما شواهد اخیر درمورد عملکردهای حسی تالاموس وجود دارد: