Results for just round the corner to the righ... translation from English to Persian

around the corner, to your right.
. اون گوشه سمت راسته

that the room to the right .
كه صحيح ميباشد .

my cars broken down just round the corner .
ماشينم سر خيابون خراب شد .

the door to the right , please .
درب سمت راست لطفا .

go to the right .
برو به راست .

oh , uh , down the hall to the right .
اوه ، طبقه پايين سمت راست .

a bit to the right .
يک ذره به راست .

align text to the right
هم‌تراز کردن متن به راست

is around the corner, next to the routers.
کنار جاده صاف کن ها

coming up , to the right .
داره ميرسه ، به طرف راست برو .

guided them to the right path,
و آن دو را به راه راست رهنمود کردیم (که راه انبیاء و اولیاء است، و خطر انحراف و گمراهی و سقوط در آن وجود ندارد). [[«الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ»: (نگا: فاتحه / 6).]]

four degrees to the left . six degrees to the right .
چهار درجه به چپ شش درجه به راست .

and guided them to the right path.
و آنان را به راه راست هدايت مى‌كرديم.

and guided them to the right path;
و آن دو را به راه راست رهنمود کردیم (که راه انبیاء و اولیاء است، و خطر انحراف و گمراهی و سقوط در آن وجود ندارد). [[«الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ»: (نگا: فاتحه / 6).]]

my political leaning is to the right.
سلیقه سیاسی من "راست" است

go to the corner .
برو گوشه وايسا .

a little to the right there , gorgeous .
يه خرده سمت راست .

(lord), guide us to the right path,
تو ما را به راه راست هدایت فرما.

its like , lets gather round the campfire and listen to the shaman talk .
شبيه اين که بگوييم: بيايد دور آتش جمع بشيم و ببينيم جادوگر قبيله چي ميگه .

thank you . upstairs , second door to the right .
ممنون طبقه دوم در دوم دست راست .