Results for lazy translation from English to Persian

lazy .
بطيء .

lazy oaf .
کون گشاد حرومزاده .

lazy bastard .
پدر سوخته تنبل .

lazy , arrogant .
کودن ، متکبر .

lazy but smart,
آدم تنبل ولي با هوش

don't be lazy!
تنبلي رو بزار كنار

but i hate lazy men.
اما از مردان تنبل متنفرم

shoot , donders lazy .
بجنبين تنبلها .

they're just too lazy.
آن ها فقط خیلی تنبل هستند.

why, that lazy old man...!
!چرا ... اون مرد تنبل پیر

some were dishonest , some lazy .
بعضياشون متقلب بودن بعضياشون هم تنبل .

im not lazy . youre stoned .
من تنبل نيستم تو سنگ خورده به كَلّت .

aja was always lazy and incapable.
آجا هميشه تنبل و بي عرضه بود

perfect for you . lazy little shit .
موفق باشي كثافت كوچولوي تنبل .

i'm disciplining a lazy worker.
دارم يه کارگر تنبل رو ادب ميکنم

they have become too lazy to be useful .
اونا خيلي تنبل و بي عرضه اند .

other people are just lazy and make mistakes.
برخی دیگران تنبل‌اند و اشتباه درست می‌کنند.

the quick brown fox jumps over the lazy dog
روباه قهوه‌ای رنگ سریع بر سگ تنبل می‌پرد

cmon , faster hendrix , faster dont be so lazy .
بيا ، تندتر هندريکس ، تندتر خيلي تنبل نباش .

come on . get off your lazy butt and come and help me .
زود باش . اون شکم گنده ات را تکون بده و کمکم کن .