Results for maintain translation from English to Persian

maintain
عملیات تعمیر و نگهداری

maintain .
ابقا کردن .

maintain descent .
در شرايط پايين قرار بگيريد .

maintain a perimeter .
درب را ببنديد . منطقه را محافظت کنيد .

maintain aspect ratio
حفظ ضریب نسبت

we're able to maintain...
ما آماده نگهداری هستیم...

otherwise he cannot maintain
در غیر این صورت نمیتواند باقی بماند

please maintain your dignity.
خواهش مي كنم وقارتون رو حفظ كنيد

here , maintain pressure on that .
اينجا را فشار بده .

everybody maintain their position .
هرکس در موقعيت خودش .

yes, if we maintain this atmosphere,
بله ، اگر ما اين جو رو نگه داريم

anyway i was ordered to maintain
در هر حال به من دستور دادن مبلغ

and maintain their private space.
و فضای خصوصیشان را نگه میداشتند

sir . please , maintain visual contact .
قربان . لطفا ارتباط تصويري برقرار کنيد .

to be able to maintain and control risk .
که قادر به کنترل و نگهداري ريسک باشه .

it was the only way to maintain the truce.
اين تنها راه ادامه دادن صلح بود

and they who carefully maintain their prayers -
و آنان كه بر نمازهاى خود مواظبند،

and maintain the roots of the royal court.
و از بنيان خانواده ي سلطنتي حمايت کنن.

i have no choice if i want to maintain balance
براي حفظ تعادل بين بويه يو و ارتش دامول

oh , apostle , you maintain that kind of an attitude .
اوه ، حواري ، تو همون طرز برخوردتو حفظ کردي .