Results for my baby translation from English to Persian

my baby .
بچه ام .

and my baby .
و همينطور به بچم .

hmm , my baby .
هوممممم عزيزم .

i want my baby .
بچمو ميخوم .

hello , my baby. .
سلام عزيز دلم .

name my baby froley .
«اسم بچه‌ام را مي‌ذارم «فرولي .

l need you , my baby .
بهت نياز دارم عزيزم .

it's my baby too.
مثل اينکه بچه منم هست

and they killed my baby .
و اونها بچم را كشتن .

my baby lydia , my baby .
بچم ليديا ، عزيزم .

daniel . daniel , my baby .
دانيل . دانيل ، پسرم .

hey, hey, you're my baby
هي ، هي، تو بچه ي مني

because my baby told me to .
براي اينکه بچه ام به من گفت .

well , since my baby left me .
خوب ، از وقتي دلدارم منو ترک کرده .

my baby . thank you , moody .
مودي ممنون .

and make sure my baby does things .
و اطمينان داشته باش بچه من کارها را انجام ميده .

he was trying to hurt my baby!
. اون مي خواست بچه مو بکشه

look at that , theo . they love my baby .
نگاه كن «تئو» . اونها عاشق بچه منن .

i dont want my baby to have the aids .
من نميخوام بچه ام ايدز بگيره .

mommy please take my baby . please .
مامان خواهش ميکنم بچم را با خودت ببر ، خواهش ميکنم .