Results for office boy translation from English to Persian

office
اداره

office .
احرازمقام .

office:
تلفن

& office:
& اداره: ‌

boy
پسر

boy .
خانه شاگرد .

gay boy
همجنسباز هلک

good boy .
پسر خوب .

oh , boy .
اوه ، پسر .

beautiful boy
پسر خوشگل

boy scout .
پيش آهنگ .

boy , howdy .
پسر ، چطوري .

boy: spiny.
"پسر": خاردار بودند.

good boy . good boy .
پسر خوب ، پسر خوب .

except with those boys from the finance office .
به جز اون دو تا بچه از اون دفتر .

breathe . breathe , boy .
نفس بكش ، نفس بكش پسر .

i mean , what are the odds of that wait till i tell the boys at the office .
مثلا کجاش جالبه اين را حتما براي همکارام تعريف ميکنم .

down , boy down , boy down , boy down down .
آروم پسر .

boys , boys .
پسرا ، پسرا .