Results for otherwise it doesn't matter what ... translation from English to Persian

otherwise it doesn't matter what i'm going to d
در غیر این صورت مهم نیست که چه کاری می خواهم انجام دهم

and it doesn't matter whether i'm a boy or a girl, i'm just going to scoot.
و مهم نیست که من پسرم یا دختر، فقط می‌خواهم که به پیش بروم.

it doesn't matter what the calculations are.
مهم نیست محاسباتِ ما چی می‌گن.

and that's what i'm going to show you.
و این چیزیست که قصد دارم به شما نشان دهم .

and that's what i'm going to talk about.
و این چیزیست که قصد دارم دربارش صحبت کنم.

it's not necessary for understanding the importance of what i'm going to say.
این نکته مهمی برای درک نکاتی که من مطرح می کنم نیست.

and that's what i'm going to describe to you today.
و چیزی که امروز مایل به توضیح آن برای شما هستم.

actually, exactly the opposite is what i'm going to do.
در واقع، دقیقا مخالف آن چیزی است که قصد دارم انجام دهم. در واقع، دقیقا مخالف آن چیزی است که قصد دارم انجام دهم.

they're standing up because i know what i'm going to show you.
چون ميدونم ميخوام چي به شما نشون بدم.

and what i'm going to do is to show you pretty much what's here.
کاری که الآن انجام می دهم دقیقا نحوه ی کارکرد سیستم را نشان می دهد.

i personally prefer statistics, so that's what i'm going to do first.
من شخصاً آمار را ترجیح میدم، پس اول به این می پردازم.

so what is time perspective? that's what i'm going to talk about today.
خب پس، «دیدگاه زمانی» چیست؟ این مسئله ای است که امروز می خواهم درباره آن صحبت کنم.

now, what i'm going to do is i'm going to review those two scenes.
حالا، کاری که انجام میدم اینه که آن دو منظره رو بازبینی کنم.

"not good enough." and that's what i'm going to be talking about.
«خوب کفایت نمی‌کنه.» و این چیزی است که می‌خواهم درباره‌اش صحبت کنم.

and what i'm going to show you here is stem cells being removed from the hip of a patient.
و چيزي که اينجا مي خوام بهتون نشون بدم اينه که سلولهاي بنيادي از ران بيمار جدا مي شوند

what i'm going to show you are the astonishing molecular machines that create the living fabric of your body.
آنچه می خوام به شما نشان بدم مکانیسم مولکولی شگفت انگیزی است که بافت زندۀ بدن ما را می سازند.

and what i'm going to do is, i'm going to hold it here, and i'm going to spin it.
کاری که می خوام انجام بدم اینه که می خوام اونو اینجا نگه دارم، و اونو بچرخونم.

now, it may sound as though i'm about to preach atheism, and i want to reassure you that that's not what i'm going to do.
اکنون، شاید اینطور به نظر بیاید که می‌خواهم بیخدایی [خداناباوی] را موعظه کنم، و من می‌خواهم به شما اطمینان خاطر بدهم که این کاری نیست که بخواهم انجام دهم.

and i grabbed this book off, and i'm sitting on the couch going, "i know what i'm going to do.
و من این کتاب را برداشتم، و من نشسته‌ام روی مبل، و ادامه می‌دهم، «میدونم که چکار میخوام بکنم.

and so the lesson is this: it doesn't really matter what you're selling; you just have to think about who is your customer, and what are the messages that are going to get them to change their behavior.
و درنتیجه درس اینه: اینکه چی داری میفروشی واقعا اهمیتی نداره تو فقط باید به این فکر کنی که مشتریت کیه و پیامها چی هستند اون قراره که رفتارشون را عوض کنه.