Results for paresthesias, symmetrical translation from English to Persian

paresthesias
خواب رفتگی

symmetrical its central body mass.
حجم مرکزي بدنش خيلي متوازنه

on the right side, my retina is perfectly symmetrical.
در طرف راست، شبکیه چشم من کاملا متقارنه.

who created you, then made you complete, then made you symmetrical?
(همان) کسی که تو را آفرید؛ پس سازمانت داد، و بعد تو را سامان بخشید.

that was the last anybody saw of her with a symmetrical , ungooshed head .
بعدش ديگه کسي نديدش با کله متقارن و بدون حفره ، خير .

some jfet devices are symmetrical with respect to the source and drain.
برخی از دستگاه‌های jfet، نسبت به سورس و درین متقارن هستند.

some organic compounds, especially symmetrical ones, sublime, that is they evaporate without melting.
تعداد ترکیباتی که دارای عنصر کربن هستند چندین برابر بیشتر از تعداد ترکیبات بدون کربن است.

in many areas of applied statistics, it is common for data to be log-transformed to make them near symmetrical.
روش‌های پایهٔ آماری بر فرضیاتی بنا میشوند که در عمل و در بیشتر موارد فراهم کردن آنها دشوار است.

each building has clearly defined forms, frequently of very regular, symmetrical plan; the overall appearance is one of simplicity when compared with the gothic buildings that were to follow.
هر ساختمانی شکل واضحی را نشان می‌دهد و به ندرت دارای نقشه‌های معمولی متقارن هستند بنابراین نمای کلّی آنها نسبت به ساختمانهای گوتیک که دنبالروش است ساده‌تر به نظر می‌رسد.

paresthesia
خواب رفتگی