Results for payload translation from English to Persian

payload
گنجایشprogram name followed by 'add on installer'

our payload .
با حد اکپر ظرفيت حمل بار .

payload away!
کلاهک شلیک شد.‏

fire the payload.
کلاهک رو شلیک کن.‏

as is the payload .
همچنين محموله .

a payload . singular .
يه محموله .

it's the payload!
این کلاهکه!‏

of a payload delivery .
در مورد رساندن محموله آگاهي داشته باشه .

capa , aim for the payload .
کاپا ، هدفت محموله باشه .

payload is fully operational .
محموله کاملا سالمه .

okay , payload delivery point reached .
بسيار خوب . نقطه اي که محموله بايد اونجا باشه مشخص شد .

crew priority is to protect the payload .
ارجعيت با جمع هست محافظت از محموله .

it doesnt matter that capa has his payload .
از نظر کاپا محموله سالمه يا نه .

the payload is fully operational . its aokay .
محموله کاملا سالمه هيچ مشکلي نداره .

is separate the payload . do you get it , capa .
اينه که محموله را جدا کني فهميدي کاپا .

you will not live long enough to deliver the payload .
شما به اندازه ي کافي زنده نميمونيد که محموله را به مقصد برسونيد .

about eight minutes after we deliver the payload .
هشت دقيقه از پرتاب بمب گذشته .

as long as we can live long enough to deliver the payload .
کافيه تا زماني که محموله به مقصد ميرسه زنده باشيم .

as you pointed out , mace , we have a payload to deliver .
ميس همونطور که اشاره کردي ما يک محموله داريم که بايد به مقصد برسونيم .

that should be the time they were supposed to deliver the payload .
احتمالا مال زمانيه که اونا از رسوندن محموله نا اميد شدن .