Results for regularly translation from English to Persian

updated regularly.
updated regularly.

we go back regularly.
ما به طور منظم به این مکان ها برمی گردیم.

do they meet regularly?
آنها مرتب همدیگر را ملاقات میکنند؟

regularly archive events
بایگانی منظم رویدادها

i do errand regularly,
من ماموریتم را مرتب انجام دادم

you left the island regularly.
مطمئني که من چرا دارم تبعيد ميشم بنجامين؟

make the cursor blink regularly
ایجاد منظم مکان‌نمای چشمک‌زن

for people who don't eat regularly
برای افرادی که منظم غذا نمیخورند

no , no . we see each other regularly .
نه ، نه . چند وقت يکبار همديگه را ميبينيم .

havin sex regularly are college professors .
رابطه ي زناشويي درستي دارند ، پروفسورهاي دانشگاهن .

configures a list of repositories you regularly use
فهرستی از مخزنهایی که به طور منظم استفاده می‌کنید را پیکربندی می‌کند

and tall date palms with regularly set spathes,
و [نیز] درختان بلندقامت خرما را که خوشه های متراکم و روی هم چیده دارند [رویاندیم.]

i showered in campgrounds. i ate out regularly.
تو محل مخصوص کمپینگ دوش گرفتم. مثل همیشه بیرون غذا خوردم.

and give him a spoonful of balloonflower root extract regularly
و به او مرتبا به اندازه یک قاشق از عصاره ریشه گل بادکنکی بده

we'll make big profits if we send merchants regularly,
ما سود خوبي بدست مياريم اگه مرتبا گروه تجاري بفرستيم

he rides his horse to their mountain cabin regularly.
او مرتبا با اسبش تا خانه کوهستانی شان می رود.

the capcoms were the only people who regularly communicated with the crew.
این افراد تنها کسانی بودند که به طور مداوم با خدمه ارتباط برقرار می‌کردند.

the fetus begins to move regularly, and is felt by the woman.
از هر ۱۰ زن، حدود ۱ زن این افسردگی را تجربه می‌کنند.

it's as far as you can fly on a regularly scheduled airplane.
این دورترین مسافتی است که می توانید با یک پرواز عادی هواپیما طی کنید.

the newark boys chorus, founded in 1966, performs regularly in the city.
نیوآرک (newark) بزرگترین شهر ایالت نیوجرزی از کشور ایالات متحده آمریکا.