Results for resting translation from English to Persian

resting .
ايستا .

resting brothers .
برادراني که در حال آراميدن بوديد .

theyre resting all .
همه دارند استراحت ميكنن .

iranian military resting
استراحت نظامیان ایرانی

shouldnt you be resting .
تو نبايد استراحت کني .

we're resting today!
امروز رو استراحت ميكنيم

master should be resting .
ارباب بايد استراحت کنه .

is the lord resting peacefully?
عاليجناب در آرامش استراحت كردند؟

as in final resting place .
منظور محل استراحت پاياني .

we just have to talk him into resting.
ببخشید که سرت داد زدم.‏

resting on couches, looking around.
آنجا بر تختها (ی عزت تکیه زنند و رحمت و نعمتهای خدا را) بنگرند.

are resting in a little yellow jar
همه ش توي يه ظرف كوچولوي زرده

because you're my only resting place
تو تنها کسی هستی که من در کنارش آرامش میگیرم

you should be resting why are you outside?
شما باید استراحت کنید چرا بیرون هستید؟

yes, we were resting here. he came and disturbed us.
ما داشتيم اينجا استراحت ميكرديماون اومد و مزاحم ما شد

it is an evil abode and an evil resting place":
«همواره جهنم چه بدقرارگاه و پایگاهی است.»

hell, where they will burn, an evil resting-place.
آنان به دوزخ در آیند که بسیار بد آرامگاهی است.

hell, which they shall enter, an evil resting place.
آنان به دوزخ در آیند که بسیار بد آرامگاهی است.

- you fell asleep? - no. i was just... resting my eyes.
خوابيده بودي ؟ نه من فقط چشمام رو ماساژ مي دادم

abiding therein; goodly the abode and the resting-place.
جاودانان در آن نکو آرامگاه و جایگاهی است‌