Results for rhythms translation from English to Persian

biological rhythms
آهنگ روزانه

sometimes your rhythms off .
بعضي وقتا آدم را شانس نيست .

the rhythms in your hands .
ريتمش تو دست توئه .

these are her brain rhythms.
اينا ريتم مغزش هستن

and where their rhythms are well .
و مثل ريتم اونا که خيلي .

1954* "the first book of rhythms".
۱۹۵۴* "the first book of rhythms".

the visual rhythms of whats happening .
ريتم چيزي که داره اتفاق ميافته .

because it allows me to internalize the rhythms .
چون به من اجازه ميده ريتمها را درونم حس کنم .

so the rhythms could be pretty intact too, pretty concise.
بنابراین، ریتم ها می توانستند بی عیب و نقص بمانند کاملا دقیق

editing is like poetry . it has to do with rhythms , with visual .
تدوين مثل شعر گفتنه؛ با ريتم و ماهيت تصاوير سر و کار داره .

there's no big room to create reverberation and confuse the rhythms.
فضا و اتاق بزرگی در کار نیست تا طنین خاصی ایجاد کرده و ریتمها را قاطی کند

* as a treatment for fibrillation or irregular heart rhythms: see defibrillator and cardioversion.
دستگاه defibrillator یک درمان قطعی برای بیمارانی است که دچار ضربان نامنظم قلب هستند.

i showed you some of the hambone rhythms yesterday; i'm going to be doing some of the same ones.
دیروز چند تا از " ریتم هم بُن hambone" را به شما نشان دادم؛ قصد دارم که مشابه یکی از اونا را انجام دهم.

but our circadian rhythms, which are the rhythms that help us to wake and sleep and be alert and relaxed and so forth and so on, they are much more triggered by blue light.
اما الگوهای شبانه روزی ما الگوهایی که به ما کمک می کنند تا بخوابیم و بیدار شویم هوشیارباشیم و آرام باشیم و مشابه آنها، اینها خیلی بیشتراز نور آبی تاثیر می گیرند.

if the frequency of a mechanism that drives circadian rhythms varied with temperature, its output would reflect the organism’s history of temperature changes rather than the passage of time.
اگر فرکانس مکانیزمی که ریتم های شبانه روزی را به حرکت در می آورد با دما متفاوت باشد، خروجی آن به جای گذشت زمان، تاریخچه تغییرات دما را در ارگانیسم نشان می دهد.

and i sat there in the studio watching these women clapping their hands -- beautiful rhythms -- as these little fairy pixies were dancing around them, wearing these beautiful silk colors.
و من آنجا در استوديو نشستم و این زنان را در حالی که کف می زدند تماشا می کردم-- با ريتيمي زيبا-- همچنان كه اين پري‌هاي افسانه‌اي زيبا دور آنها مي‌رقصيدند، و اين لباس‌هاي ابريشمي را پوشيده ‌بودند.

rhythm
ضرب‌آهنگ