Results for sculptor translation from English to Persian

sculptor
سنگ‌تراشconstellation name (optional)

sculptor .
تنديس گر .

sculptor galaxy
کهکشان مجسمه‌سازobject name (optional)

sculptor , sir . sculptor .
مجسمه ساز قربان مجسمه ساز .

1892)* may 11 – juan gris, spanish sculptor and painter (b.
۱۸۶۶)* ۱۱ مه – خوان گری، هنرمند و نقاش اسپانیایی (ز.

anselm kiefer (born march 8, 1945) is a german painter and sculptor.
آنزلم کیفر(anselm kiefer)، نقاش و مجسمه ساز آلمانی در ۸ مارچ سال ۱۹۴۵ متولد شد.

sir antony mark david gormley, (born 30 august 1950) is a british sculptor.
آنتونی مارک دیوید گورملی (۳۰ آگوست ۱۹۵۰ - یورکشایر غربی) مجسمه ساز انگلیسی است.

1908)* 1956 – alexander rodchenko, russian sculptor, photographer, and graphic designer (b.
* 1956 - الکساندر رودچنکو، هنرمند پیشرو، تندیس‌گر، نقاش، عکاس و طراح گرافیک اهل روسیه.

phidias, a great athenian sculptor, and ictinus and callicrates, two famous architects, were responsible for the reconstruction.
«فی‌دیاس» مجسمه ساز بزرگ، ایکتینوس و کالی کراتس از معماران معروف و مسئول تجدید بنای ساختمان‌ها بوده‌اند.

now, james ellroy believes that fred sexton, the sculptor of the maltese falcon, killed james elroy's mother.
حالا "جیمز الوری" فکر می‌کنه که فرد سکستون، سازنده شاهین مالتی، مادر "الوری" را کشته.

sculptor and engineer arthur ganson talks about his work -- kinetic art that explores deep philosophical ideas and is gee-whiz fun to look at.
آرتور گنسن، مجسمه‌ساز و مهندس، درباره آثارش می‌گوید؛ هنر سینتیک که در عین سرگرم‌کننده بودن، مفاهیم عمیق فلسفی را می‌کاود.

i should point out at this time -- i'm not a sculptor; i'm a hard-edged model maker.
باید اینجا ذکر کنم -- که من مجسمه ساز نیستم من سازنده مدلهای "هارد اج" هستم

francesco fanelli (c. 1590–1653) was an italian sculptor, born in florence, who spent most of his career in england.
فرانچسکو فانلیفرانچسکو فانلی(۱۵۹۰–۱۶۵۳) مجسمه ساز ایتالیایی، متولد فلورانس که بیشتر دوران کاری خود را در انگلیس گذراند.

they call him "the plumber" in italy, as well as "maestro," because he actually is engineer and craftsman and sculptor at the same time.
توی ایتالیا بهش میگن "اون لوله کشه"، همینطور بهش "استاد،" هم میگن چون در آن واحد مهندس و صنعت گر و مجسمه سازه. چون در آن واحد مهندس و صنعت گر و مجسمه سازه.

sculptors began to leave the surface of their works in a rough, seemingly unfinished state; they increasingly created partial figures and abandoned plinths or, alternatively, inflated the scale of their bases. architects abandoned revivalist styles and rich ornamentation. to take one often cited example from painting, while the art of paul cézanne (1839–1906) is based on a recognizable motif, say a landscape, when looking at these paintings we get the distinct impression that the overall organization of the colors and structural elements matters as much or more than the scene depicted. to retain fidelity to his sense impressions, cézanne is compelled to find a new order and coherence internal to the canvas. frequently this turns into incoherence as he tries to manage the tension between putting marks on a flat surface and his external observation of space
نقاشان فضای تصویری را مسطح کردند، دیدگاه های معمولی را شکستند و رنگ های محلی را کنار گذاشتند. («رنگ محلی» اصطلاحی است که برای رنگ‌هایی که اشیا در جهان ظاهر می‌شوند استفاده می‌شود. از اوایل قرن بیستم، نقاشان شروع به آزمایش با رنگ‌های غیر محلی کردند.) مجسمه‌سازان شروع به ترک سطح آثار خود در حالتی خشن و به ظاهر ناتمام کردند. ; آنها به طور فزاینده ای شکل های جزئی ایجاد می کردند و ازاره ها را رها می کردند یا در عوض مقیاس پایه های خود را متورم می کردند. معماران رها می کنند