Results for senior translation from English to Persian

senior .
بالارتبه .

the senior prank .
مرد كركرخنده .

she was senior management.
اون مدیر ارشد بود.‏

*aurora senior p.s.
*aurora senior p.s.

oh, i'm a senior. . .
من سال آخر هستم

irmatovs junor and senior.
ایرماتوف پدر و پسر.

state champion , senior year .
قهرمان منطقه .

oldest . senior staff member .
با سابقه ترين عضو کاري بر عهده ميگيرم .

he's a senior in college.
اون سال اخر کالجه

senior prom do you have the fever .
آقاي دبيرستاني ، هيجان زده اي .

no , gotta be a senior detective .
نه ، اين کار يک کاراگاه ارشده .

according to the senior nursing officer .
با توجه به گفته هاي پرستار ارشد .

special events , such as your senior prom .
حادثه مهم ، جشن دبيرستان .

first, the great senior of our engineers
اول به مهندس بزرگ گروه ما

im a senior . but im about to graduate .
سال آخر ، اما آهسته پيش ميرم .

into a joint catholicjewish senior centreslashkaraoke lounge .
به يك مكان مشترك براي مسيحيان و يهوديان بود .

he was a senior fellow at the bremming institute
... اون قبلا با مؤسسه برميگ به مدت

actually , its a nursing homefor senior citizens. .
در حقيقت يک موسسه پرستاري براي شهروندان ميانساله .

as a senior agent for the internal revenue service .
به عنوان نماينده ارشد سازمان مالياتهاي داخلي مورد بازبيني قرار مي‌دهد .

were overlooking one thing . calvin wax is senior staff .
داريم يک چيزي را از نظر مياندازيم . کالوين واکس رييس ستاده .