Results for short of time translation from English to Persian

i am short of time
من کوتاه از زمان هستم

out of time .
خارج از زمان .

a lot of time.
خيلي وقت

very low probability, but short of zero.
احتمال خیلی پایین، اما بیش از صفر.

at the end of time .
آخر سر .

so , short of all this sneaking around .
خوب ، جدا از اين کارهاي دزدکي .

ever ose track of time .
که نتوني تشخيص بدي الان چه ساعتي از روزه .

i said, "well, just short of 1.5."
من گفتم: "خب، اندکی کمتر از 1.5"

whats the deal are you guys short of friends .
دعوا سر چيه شما دوستيد .

big trouble we're short of necessary medicine
یک مشکل بزرگ ما دارو به مقدار نیاز، نداریم

even in the darkest of time .
حتی توی ظلمات .

a monster responsible for nothing short of genocide.
آدمي که باعث يه قتل عام بزرگ شد

madam jami knew ahead of time
اطلاعات بانو جمي جاوتره

anyway, i'm out of time.
به حر حال وقت من تموم است.

dont mind him . hes a few sandwiches short of a picnic .
اونو اذيت نکنيد . اون يک ساندويچ کوتاه در يک پيکنيکه .

he probably just lost track of time .
شايد يادش رفته ساعت چنده .

criminals . people who ran out of time .
جنايتکارها . کسايي که وقتشون تموم شده .

it would be nothing short of madness were you , brave king .
اين فقط يک ديوانگيه .

now that's something i fall short of on a daily basis.
حالا طوري شده که بطور روزانه خيلي نمي‌توانم اين كار را بكنم.

neither you nor any other influence short of the hand of god himself .
نه شما و نه هيچ جنبنده ديگه بجز دست خود خدا .