Results for smacked translation from English to Persian

shouldve smacked you harder .
بايد محکمتر بهت سيلي ميزدم .

my brother smacked the back of my head
برادرم سر من رو كلاه گذاشت

a copper just smacked a 50 cal on a truck , man .
فقط کاليبره 50 ميليمتري را زد به کاميون ، پسر .

besides , in fact he was rude . i shouldve smacked his face .
بعلاوه ، پسره خیلی پر را بوده . باید صورتش را درب و داغون می کردم .

smack him, until you arrest them, you'll be smacked
تا وقتي كه اونها رو بگيري كتك خواهي خورد

i placed my penis in your wifes hand and she smacked it away .
من آلتم را گذاشتم توي دست همسر شما و اونم سريع خوردش .