Results for smith translation from English to Persian

smith .
آهنکر .

fort smith
فورت اسمیتcity name (optional, probably does not need a translation)

a smith .
اسميت . مامور اسميت .

joseph smith.
جوزف اسميت

okay , mr . smith .
باشه ، آقاي اسميت .

iron smith leader,
سرپرست آهنگري

iron smith leader!
سرپرست كارگاه آهنگري

*smith, c. s. (1991).
*smith, c. (1991): the parameter of aspect.

im a smith by trade .
شغلم آهنگري است .

who will talk to mr. smith.
و اون هم با آقاي اسميت درميون مي ذاره

his name's joseph smith.
اسمش جوزف اسميته -

well , im tired , mr . smith .
خوب ، من خسته شدم آقاي اسميت .

youre lying to the smith .
تو به اسميت دروغ گفتي .

and his manager , robert smith .
، و مدير برنامه هاشون . رابرت اسميت .

how did you find me , mr . smith .
آقاي اسميت ، چطوري پيدام کرديد .

; schneider, h.; smith, a.r.
طرز استفاده:دانشنامه رشد.

ill let mr . smith have the credit .
اجازه ميدهم افتخارش مال آقاي اسميت باشه .

maybe mr smith would like to kill .
شايد آقاي اسميت دوست داره .

no , im hoping you do , mr . smith , .
، نه ، اميدوارم اين کارو بکني آقاي اسميت .

i want a swat team surrounding joseph smith.
يه تيم عملياتي براي محاصره جوزف اسميت مي خوام