Results for staring translation from English to Persian

staring.
خيره نگاه ميكنم

staring at him .
من هميشه بهش خيره ميشم .

he wont stop staring .
اون از خيره شدن دست بر نميداره .

it was staring at me.
. بهم خيره شده بود

what are you staring at?
به چی خیره شدی؟

shannon, you're staring.
. شانن ، تو به من خيره شدي

are you staring at my butt .
به پشت من خيره شدي .

stop staring directly at me!
!مستقیم توی چشمهای من نگاه نکن

i'm not staring at you.
. من به تو خيره نشدم

are you staring at my breasts .
تو به سينه هاي من خيره شدي .

why is everyone staring at me?
چرا همه به من خيره شدن ؟

dont stand around staring at us .
بهمون زل نزنين .

okay , so why are you staring at me .
باشه ، حالا چرا بهم زل زدي .

its like an alien staring into my soul .
شبيه يک زائده بيگانه ست که بطرف روح منه .

guess who im staring at right now. .
حدس بزن دارم الان به چي نگاه ميكنم .

staring at an old man through a telescope .
خيره بشي به يک پير مرد از طريق تلکسوپت .

staring at me , wondering why i do not show .
نگاهم مي‌كنه و از خودش مي‌پرسه چرا خودم را نشون نمي‌دم .

during the entire show i kept staring at him .
در طول نمايش بهش خيره شدم .

. . .can't you stop staring at my breasts?
تو نميتوني دست از خيره شدن به... سينه هاي من برداري؟

look, i'm staring at the television right now.
ببین من همین الان جلوی تلویزیون وایسادم،‏