Results for struggling translation from English to Persian

are you still struggling .
هنوزم داري تلاش ميکني .

im sick for struggling for survival .
من مريضم دارم براي زنده موندن تلاش ميكنم .

get away from him . he was struggling .
ازش دور شو تو خواب داشت دست و پا ميزد .

but he's struggling more recently.
اما اخيرا حالشون بدتر شده بود

you see people struggling to get by.
تو مردمی را می بینی که برای زندگی در مبارزه اند.

after all your years of struggling. . .
…بعد از اين همه سال جون کندن

when the struggling people had been brought .
وقتي که مردم مخالف .

am i alone in struggling with vulnerability?
آیا من در درگیری با آسیب پذیری تنها هستم؟

but i am struggling to piece this together .
اما دارم تلاش ميکنم اين قطعات را بگذارم کنار هم .

it's in there right now, struggling.
. اون الان داره به شدت تلاش مي کنه

he was struggling in his sleep get away from him .
تو خواب داشت دست و پا ميزد ازش دور شو .

he was greatly struggling with the possibility of misdiagnosis
او درگیر امکان تشخیص نادرست بود

but she's been struggling with others' illnesses...
...اما او درگیر بیماریهای افراد دیگریست

when i was struggling to survive in the face of death.
وقتي من كشمكش ميكنم از چهرهي مرگ زنده بمونم

homeless foreigners are human beings who are struggling in life.
خارجی‌های بی‌خانمان، انسان‌هایی هستند که با زندگی، دست و پنجه نرم می‌کنند.

dear god , please help bruce . he seems to be struggling .
خدايا به بروس كمك كن به نظر مياد با خودش كشمكش داره .

so business schools have been struggling with this gender grade gap.
بنابراین یکی از چالش‌های مدارس بازرگانی این شکاف جنسیتی نمره‌ست.

being down at the bottom means that you're struggling to make ends meet.
پایین بودن به این معنیه که به سختی میتونین تا آخر ماه سر کنین.

a couple on a fixed income , a teacher , especially a struggling artist .
زوج هايي با درآمد ثابت ، يه معلم .

he worked, helping people to find jobs and to try to bring resources into struggling neighborhoods.
او کار می کرد، به مردم کمک می کرد تا کار پیدا کنند و تلاش می کرد تا منابع را به مردم نیازمند محل برساند.