Results for the condition translation from English to Persian

what is the condition?
شرايطش چيه؟

the condition for the match
شرط تطبیق

what's the condition of negotiation?
شرايط مذاكره چيه؟

the condition back then without checking
بدون اینکه معاینه انجام بدهیم

about the condition of your husband .
من اطلاعي از شرايط همسر شما ندارم .

::the condition of the state was thus.
ساموئل پیپس در ۱۶۳۳ در لندن زاده شد.

we are now at the condition of dread , .
اما لحظه اي بعد .

and start discussing the condition of the king
و در مورد وضعیت پادشاه بحث کنید

part of the condition of us getting the exclusive .
جزء شرايطيه كه آدم انتظارشو نداره .

the condition that they wouldn't fawn upon authority
شرایطی که آنها نمیخواستند تملق قدرت های بالا را بگویند

"fragmentation: the condition, the cause, the cure".
fragmentation: the condition, the cause, the cure.

tell me the parts that indicate the condition of health
درباره اجزایی که نشان دهنده سلامت شخص باشد به من بگو

of equating the condition of these highranking wage slaves .
که شرايط اين برده‌هاي حقوق‌بگير رده‌بالا را .

you must check the condition of the person eating the food
بخاطر اینکه باید شرایط کسی رو که میخواهد غذا بخوره رو بدونی و بررسی کنی

i called because i wanted to know the condition of lady jung
صدات کردم چون میخواستم از شرایط بانو یونگ با خبر بشم

once this is taken care of, we'll check on the condition
بعد از این موقعیت، وضعیت بانو یونگ رو بررسی میکنیم

the error can be handled with the condition system of common lisp.
این خطا با condition system of common lisp قابل مدیریت است.

but only on the condition he first gets to talk to a colleague of his.
اما به شرطي که اول با يه نفر حرف بزنه

i'm not sure when that will be, but knowing the condition of my health
، من نمیدونم که این مسابقه کی انجام خواهد شد ولی میدونم که شرایط سلامتی من

(pharaoh) said: "what then is the condition of previous generations?"
(فرعون) گفت: پس حال و وضع مردمان گذشته چه شده است؟ (اگر آن گونه باشد که تو می‌گوئی، پس چرا زنده نگشته‌اند و با ایشان حساب و کتاب نشده است؟ ما که کسی را ندیده‌ایم که زنده‌اش کرده، و به دوزخ یا بهشت فرستاده باشند). [[«بَالُ»: حال و وضع. کار و بار (نگا: یوسف / 50، محمّد / 2 و5). «الْقُرُونِ»: جمع قَرْن، مراد مردمان هم‌عصرِ اعصار و ازمنه است (نگا: انعام / 6).]]