Results for their practical and their normati... translation from English to Persian

melting their insides and their skins.
می‌گدازد بدان آنچه در شکمهای ایشان است و پوستها

their treasures and their noble dwellings --
و (ایشان را) از میان گنجها و کاخهای مجلّل (به در کردیم). [[«کُنُوزٍ»: گنجها. «کَرِیمٍ»: مراد ارزشمند و مجلّل و مزیّن و خوش و زیبا است.]]

and their bastard sons .
و پسر هاي حرومزاده شون .

almost totally deprived of their practical reality .
کاملا از واقعيت عملي خود .

and their eyes will be humbled.
ديدگان آنها فرو افتاده.

"the jews and their lies".
on the jews and their lies, trans.

and their eyes shall be humbled.
ديدگان آنها فرو افتاده.

and their treasures and excellent dwellings.
و (ایشان را) از میان گنجها و کاخهای مجلّل (به در کردیم). [[«کُنُوزٍ»: گنجها. «کَرِیمٍ»: مراد ارزشمند و مجلّل و مزیّن و خوش و زیبا است.]]

networking between farmers and their customers
شبکه سازی بین کشاورزان و مشتریان انها

among these couples and their progeny .
در ميان اين زوج‌ها و فرزندانشان .

and their notes quarters, eights, sixteens,
... و نت هاشون

these characteristics are of great practical and economic importance.
این مشخصات بسیار دقیق‌اند و از لحاظ اقتصادی مهم هستند.

and their inaugural exhibit was called "happiness."
و نمایشگاه افتتاحیه ان اسمش بود "شادی".

this possibility creates a much more practical and comfortable space for the user.
این امکان فضای بسیار کاربردی و راحت‌تری را برای کاربر ایجاد می‌کند.

so, we had to deal with it in a very practical and sustainable manner.
لذا، ما بايد طوري عمل مي‌كرديم كه كارمان مفيد بوده و دوام داشته باشد

we believe we're getting very close to something practical and affordable.
ما باور داریم که داریم به یک راه حل عملی و کم هزینه نزدیک می شویم.

"the hand-sculpted house: a practical and philosophical guide to building a cob cottage.
"the hand-sculpted house: a practical and philosophical guide to building a cob cottage.

and theirs will be a great torment.
27، ابراهیم / 16 و 17، مؤمنون / 100).]]

rejected, and theirs is an everlasting chastisement,
آنان سخت (به عقب رانده می‌شوند و از صحنه‌ی آسمان) طرد می‌گردند، و عذاب به تمام و کمالی (در دنیا) و دائمی و سرمدی (در آخرت) دارند. [[«دُحُوراً»: طرد. راندن. مفعول مطلق فعل محذوفی است: «یُدْحَرُونَ دُحُوراً». «وَاصِبٌ»: تامّ و خالص. همیشگی و دائمی. (نگا: نحل / 52).]]

outcast, and theirs is a perpetual torment;
آنان سخت (به عقب رانده می‌شوند و از صحنه‌ی آسمان) طرد می‌گردند، و عذاب به تمام و کمالی (در دنیا) و دائمی و سرمدی (در آخرت) دارند. [[«دُحُوراً»: طرد. راندن. مفعول مطلق فعل محذوفی است: «یُدْحَرُونَ دُحُوراً». «وَاصِبٌ»: تامّ و خالص. همیشگی و دائمی. (نگا: نحل / 52).]]