Results for though something translation from English to Persian

though
تناقض

though .
باوجود آن .

though now,
اما حالا كه بهش فكر ميكنم

coherent though .
هوشياريش در حدي هست که بشه باهاش صحبت کرد .

effective , though .
به هر حال به يک دردي ميخوره .

good eye , though. .
اين باور کردني نيست .

he said: even though i show thee something plain?
(موسی) گفت: « و گرچه برایت چیزی روشنگر بیاورم‌؟»

be worthless though .
يه فکره بي ارزش .

cool experience , though .
خیلی حال داد .

no . thanks , though .
نه . با اين حال ممنون .

he said: even though i bring unto thee something manifest?
(موسی) گفت: « و گرچه برایت چیزی روشنگر بیاورم‌؟»

decide quickly though .
با اين وجود ، سريع تصميم بگير .

did you really , though .
واقعا اين كار را كردين .

he said, 'what, even though i brought thee something so manifest?'
(موسی) گفت: « و گرچه برایت چیزی روشنگر بیاورم‌؟»

even though future advance .
حتي باعث ميشدند آينده زودتر اتفاق بيفته .

now having evolved language, though, we did something peculiar, even bizarre.
هر چند با داشتن زبان تکامل یافته ، ما چیزی خاصی ، حتی عجیب و غریب انجام داده‌ایم.

i dont i dont drive , though .
به هر حال ، من من رانندگي نميکنم .

(moses) said: "even though i have brought to you something convincing?"
(موسی) گفت: « و گرچه برایت چیزی روشنگر بیاورم‌؟»

i realized that even though i was accused of something i didnt do , i was happy .
متوجه شدم با اين که متهم به کاري شدم . که انجامش ندادم ، بازم خوشحال هستم .

order something else , though , to follow , .
سفارش يک چيز ديگه بده بهر حال ، براي اين کار نميشه که يک چيز را دوبار سفارش داد .