Results for tivo: translation from English to Persian

look at tivo.
به tivo نگاه کنید.

screw tivo. .
پيچوندمش tivo هستم tivo من تو خوده .

i got the tivo .
آوردمش tivo .

im way beyond tivo .
من خيلي از تيوو دور شدم .

and maybe my own tivo .
و ممکن است براي من .

i mean, we use tivo as verb.
منظورم اینه که، ما از tivo به شکل فعل استفاده می کنیم.

hadnt hooked it up no tivo .
هنوز كار نميكنه وجود نداره tivo .

but tivo's a commercial failure.
اما tivo یک شکست تجاری است.

the peckers on a tivo mission for the you .
ما ماموريت داريم تا ماموريت تيوو را براي تو بگيريم .

boom end of story . they hook up the tivo yet .
حرف هام تموم شد آيا تيوو را روشن کردن .

all right , man . hey , hows the tivo working out .
تيوو باهات چيکار ميکنه رفيق .

it comes from upstairs , vivian . im just the tivo .
از اون بالاها مياد ، ويويان . من فقط يک گيرنده ام .

its on my list of things . right after we get tivo .
این را هم تو لیست کارهام گذاشتم درست بعد از اینکه تیوو را گرفتی میریم سراغ اون .

i tivo stuff on my piece of junk time warner dvr all the time.
من چرت و پرت های ویدیو time warner رو همیشه tivo می کنم.

because you see, when tivo launched their product they told us all what they had.
چون می بینید، وقتی tivo محصولش را عرضه کرد به ما گفتند که چه دارند.

from the time tivo came out about eight or nine years ago to this current day, they are the single highest-quality product on the market, hands down, there is no dispute.
از زمانی که tivo به بازار آمد در حدود هشت یا نه سال پیش تا همین امروز، آنها تنها محصول باکیفیت بازار بودند، دستها پایین، هیچ بحثی نیست.