Results for to look and act like part of a group translation from English to Persian

and act like a total idiot .
و مثل يک احمق کامل رفتار کني .

that was part of a group that moved around together .
اون يک قسمت از گروهي بود که دور هم حرکت ميکردند .

regular expression to find the usage of a group element
عبارت منظم جهت یافتن کاربرد یک عنصر گروه

huh you run away and act like a child .
ها مثل يک بچه فرار مي‌كني .

a chance to be part of a perfect game
فرصت اينكه بخشي از يه بازي كامل باشي

lets try and act like it .
سعي كن درست رفتار كني .

look , genius . youre a part of a tv show .
ببين ، نابغه . تو يک بخشي از يک برنامه تلويزيوني هستي .

the ability of a group to leave is contextual.
گروه ترک‌کننده ممکن است یک آنیون یا خنثی باشد.

here is part of a cipher , .
اين قسمتي از يک رمزه .

and act like it never happened.
و حالا طوري رفتار ميكنيد كه انگار اتفاقي نيوفتاده

it acts as a donor of a group with one carbon atom.
این ترکیب به عنوان دهنده یک گروه دارای یک اتم کربن عمل میکند.

as part of a movement in h.k.
جکی چان از تهیه کنندگان فیلم می باشد .

this scenes part of a federal investigation .
مأمور رسيدگي به صحنه جرم .

mens eyes were made to look , and let them gaze .
مردها به ما نگاه ميکردند و بذار خيره نگاه کنند .

and act like you dont know what im talking about .
و جوري رفتار ميكني كه انگار نميدوني چي دارم ميگم .

i want you to look and i want you to listen . okay .
ميخوام ببيني و گوش كني ، باشه .

genocide is the systematic destruction of all or a significant part of a racial, ethnic, religious or national group.
نسل‌کشی عبارت است از هرگونه اقدام و مبادرت جهت نابودی و حذف فیزیکی بخش یا کلیت گروهی نژادی، قومی، ملی، مذهبی، ایدئولوژیکی.

and i know you want to look and see if those spots are still there.
و می‌خواهم که تو نگاه کنی و ببنی که اون لکه های تاریک هنوز اونجا هستند یا نه.

eventually, sheva ran away and was found by a truck driver who took her in and looked after her, but unknown to sheva, he was part of a rebel guerrilla group.
راننده کامیون او را به خانه برد و به او غذا داد، اما شوا با اینکه کوچک بود، فهمید که آن راننده کامیون یکی از اعضای گروهguerrilla است.

erase parts of a selection with a brush
رطوبت