Results for toe translation from English to Persian

toe
انگشت پا

camel toe
سم‌شتری

heel and toe .
بانوک پا .

aurvandil's toe
constellation name (optional)

wiggle your big toe .
انگشتت را تکون بده .

i touch your big toe .
من انگشت بزرگتو لمس كردم .

ok , now , point your toe .
خوبه ، حالا ، با انگشت پات اشاره کن .

losing a toe can change .
از دست دادن يک انگشت ميتونه .

with the sword , toe cheese .
با شمشير .

dead toe nail was recovering quickly.
ناخن خراب پام خيلي سريع خوب شد

he is missing a toe , isnt he .
اون یه انگشتش را از دست داده ، مگه نه .

i had frostbite in my left big toe.
شصت پای چپم سرما زده شد.

hes missing a toe , isnt he so what .
اون يک پنجه اش را از دست داده ، مگه نه خوب که چي .

all the way down to the tip of your toe .
شروع ميشه تا نوک انگشتته باشه .

see , they love black toe over in this country .
ببين ، اونا توي سرتاسر اين كشور انگشت سياه دوست دارند .

someone who is head to toe from buyeo like me.
كه اصلو نسبش براي بو يو هست

just look at you . dust and filth from top to toe .
يه نگاه به خودتون بکنيد سر تا پاتون سياه و کثيف شده .

i can guarantee you my man mako has his big toe in it.
ميتونم تضمين کنم پاي دوست من ماکو در ميونه

thats why people if they stub their toe out of bed , .
بخاطر همینه که اگر کسی صبح با اخم و ناراحتی از خواب بیدار بشه .

"come on buddy, i have the toe clippers right here.
"بیا رفیق، من ناخن‌گیر دارم اینجا، بی‌ خیال من شو، فرد پشت سر من قاشق داره."