Results for tormented translation from English to Persian

tormented vague she and drinks .
اون عذاب ميکشيد و مينوشيد .

painful mother , tormented mother .
مادر زجر ديده .

and we are not going to be tormented.
و ما عذاب نخواهيم شد

as she is transformed into a poor , tormented animal .
که چگونه به حيواني زجر کشيده تبديل ميشود .

it is the day when they will be tormented in the fire,
(آری) همان روزی است که آنها را بر آتش می‌سوزانند!

[it is] the day they will be tormented over the fire
(آری) همان روزی است که آنها را بر آتش می‌سوزانند!

i feel he was tormented far worse on another level .
فكر ميكنم پشت اين رنج جسماني مسيح درد بسيار بزرگتري داشته است .

(it is) the day when they will be tormented at the fire,
(آری) همان روزی است که آنها را بر آتش می‌سوزانند!

shut up in prison , kept without my food , whippd and tormented .
در زندان خفه اش کنيد بهش غذا نديد .

the engineer who tormented you got degraded, and now is the same rank as you.
مهندسي كه با تو بد رفتاري مي كرد الان خلع شدهو هم رتبه با توست

so do not pray to another god with god, else you will be of those tormented.
(ای پیامبر!) هیچ معبودی را با خداوند مخوان، که از معذّبین خواهی بود!

what tormented me and turned me into an angry man goes back to when i lived in iran.
آنچه مرا عصبی کرد و از من آدمی عصبانی ساخت تا عصبانیت خودش را بروز دهد به روزهایی بر می‌گردد که در ایران زندگی می‌کردم.

and they said: we are more numerous in riches and children, and we are not going to be tormented.
و گفتند ما بیشتریم در مالها و فرزندان و نیستیم ما عذاب‌شدگان‌

so we may consider that the more those are invading our mind, and, like a chain reaction, the more we feel miserable, we feel tormented.
پس میتوانیم ملاحظه کنیم که هر چقدر بیشتر آنها ذهنِ ما را تجاوز و اشغال کنند، همانندِ واکنش زنجیره ای، ما بیشتر احساسِ بدبختی و عذاب خواهیم داشت.