Results for washes translation from English to Persian

udder washes
شوینده‌های پستان

it washes clothes. that's all i need to know.
لباسها رو كه مي شوره . همين كافيه

he washes dishes or takes out the garbage . he doesnt cook .
ظرفها را ميشوره يا آشغالها را ميبره بيرون . اون آشپزي نميكنه .

funny how blood stains clothes but washes off hands so easily .
چه جالب خون روى لباس مى‏مونه اما از دست خيلى راحت پاك مى‏شه .

chester then watches the news, washes up, gets dressed, and goes outside.
چستر در حین لباس پوشیدن از اخبار تلویزیون می‌بیند که مردم در حال تظاهرات هستند.

now, when the debris washes up on the beaches of hawaii it looks like this.
حالا، وقتی که سواحل هاوایی با خرده زباله ها شسته شدند این شکلی می شوند.

it is raining in london. the rain washes the dirt into the gutters, and it swells streams into rivers, rivers into powerful things. the rain is a noisy thing, splashing and pattering and rattling the rooftops. if it is clean water as it falls from the skies it only needs to touch london to become dirt, to stir dust and make it mud. nobody drinks it, neither the rain water nor the river water.
تیمز یک جانور کثیف است: مانند مار، یا مار دریایی از طریق لندن باد می کند. تمام رودخانه ها به داخل آن جریان دارند، ناوگان و تایبرن و گردنبند، حامل تمام کثافت ها و کثافت ها و زباله ها، اجساد گربه ها و سگ ها و استخوان های گوسفندان و خوک ها به آب قهوه ای تیمز می رود که آن ها را به سمت شرق به مستی و از آنجا به دریای شمال و فراموشی حمل می کند.