Results for wicked problems translation from English to Persian

wicked .
بي عقل .

wicked tiger .
ببر نابکار .

awesome wicked cool .
ترسناک آشغال شرور .

how wicked of him!
!او چقدر نابکار است

who are they wicked men .
اونها کي هستن . مردهاي بدجنس .

that was wicked , harry .
خيلي حيرت انگيز بود ، هري .

wicked . tricksy . false .
بد جنس هاي حقه باز .

cast out this wicked dream .
اين من را پاک ميکنه از اين روياهاي گناه الود .

guys , this place is wicked .
بچه ها ، اينجا شره .

isn't she a wicked girl?
آیا او یک دختر نابکار نیست؟

no sleep for the wicked , jack .
هيچ بد جنسي نبايد بخوابه .

that styrofoam is a wicked stuff .
اون استيروفوم چيز خيلي بديه .

sarcasm , wicked stepsister of communication .
تيکه ننداز ، شما بايد اين مرحله را . بگذرونيد .

wicked! because such things happen...
...بی وجدان! بخاطر اینجور اتفاقات

great . something wicked this way comes .
عاليه . يک آدم شرور داره مياد اين طرف .

and the wicked shall inherit the earth .
و گنه کاران زمين را به ارث خواهند برد .

that's right! she's wicked!
!درسته! او شرور است

where none shall burn except the most wicked,
[که] جز بدبخت ترین مردم در آن در نیایند.

nice going , harry . that was wicked , harry .
آفرين هري کارت عالي بود .

like most soontobefuckedup girls , harmony was wicked smart .
مثل خيلي از دخترها بدون آينده ي اون شهر هارموني خيلي باهوشي بود .