Results for wickedness translation from English to Persian

wickedness .
تبهکاري .

they were full of wickedness.
آنها پر از بدطینتی هستند.

having witnessed such wickedness and cruelty,
,شاهدبودن يه همچين ظلم وشرارتي

and persisted obstinately in wickedness supreme!
بر گناه بزرگ مداومت می‌کردند

and inspired it with its wickedness and its righteousness.
آنگاه نافرمانی و پرهیزگاری‌اش را در آن الهام کرد

the wickedness of each of that is hateful to your lord.
همه اين [كارها] بدش نزد پروردگار تو ناپسنديده است.

and inspired it with the wickedness thereof and the piety thereof,
آنگاه نافرمانی و پرهیزگاری‌اش را در آن الهام کرد

briony.; the princess was well aware of his remorseless wickedness .
پرنسس به خوبي از سرسختي و بدجنسي اون خبر داشت .

and inspired it [with discernment of] its wickedness and its righteousness,
آنگاه نافرمانی و پرهیزگاری‌اش را در آن الهام کرد

they restrained not one another from the wickedness they did. verily evil was that they used to do!
[آنان‌] یکدیگر را از کار ناپسندی که می‌کردند، بازنمی‌داشتند، چه بد است کار و کردارشان‌

“we will bring down upon the people of this town a scourge from heaven, because of their wickedness.”
«ما بر مردم این قریه به (سزای) فسقی که می‌کرده‌اند، بی‌چون فرودآورنده‌ی عذابی پلید [:سنگ گل] از آسمانیم.»

his companion will say: "o lord, i did not lead him to wickedness, but he was himself far astray."
(شیطانی که در دنیا پیوسته) همدم او (بوده است) می‌گوید: پروردگارا! من او را به طغیان و سرکشی (از فرمان یزدان) وا نداشته‌ام، بلکه او خود در گمراهی ژرف (و دور از ساحل نجاتی) بوده است. [[«قَرِینُهُ»: اهریمن همدم و همراه او در دنیا که پیوسته وی را به گمراهی و بدکرداری می‌خوانده است (نگا: زخرف / 36، فصّلت / 25). «مَآ أَطْغَیْتُهُ»: او را به سرکشی و تجاوز وا نداشته‌ام و به نافرمانی نکشانده‌ام. مراد این است که خودش به وسوسه‌های من گوش فرا داده است و من قدرت بر اجبار و اکراه نداشته‌ام (نگا: ابراهیم / 22، نحل / 100).]]