Results for witness translation from English to Persian

witness .
گواه‌بودن‌بر .

witness logo
witness logo

witness box .
جايگاه‌شهود .

only a witness .
نه . فقط يک رد .

witness sightings?
هنوز مورد مطابقي پيدا نکرديم

did you witness this .
تو شاهد چنين چيزي بود .

witness for defense: .
:شاهدان براي دفاع .

as god is my witness .
همانطور که خدا شاهدمه .

harvest witness, smoke.
درو کن شاهد را ، بسوزان.

i have a witness. who?
- من یک شاهد دارم - چه کسی؟

the perspicuous book is witness
سوگند به [اين‌] كتاب روشنگر

i have a topnotch witness .
من يک شاهد دست اول دارم .

let me confront the witness!
!بگذارید من با شاهد رو برو بشم

and the witness and the witnessed,
و به گواه و مورد گواهى،

did you get any witness statements?
هيچ صورتجلسه اي از شاهدها گرفتي؟

he himself bears witness to that.
خود انسان نیز بر این معنی گواه است (و می‌داند ناسپاس و حق ناشناس است). [[«إِنَّهُ»: همانا انسان. بی‌گمان انسان. «شَهِیدٌ»: گواه. آگاه. گواهی انسان به زبان حال است. نظیر آن را در (اعراف / 172 و توبه / 17) می‌توان دید. و امّا آگاهی او، معلوم است که انسان از هرکس دیگر بهتر خود را می‌شناسد و از درون خود آگاه است.]]

thank you , mr . bellman . your witness .
متشكرم ، آقاي بلمن . شاهد از آن شماست .

hires me , has me witness a murder .
منو استخدام ميکنه باعث ميشه شاهد يک قتل باشم .

the witness protection program 8 years ago .
وارد گروه شاهدان محافظت شده بشم ، اين بوده .

i regret leaving you before i can witness
من افسوس میخورم که بدون این که ببینم