Results for blessures translation from French to Persian

blessures défensives.
زخم‌هاي حالت دفاع از خود.

pas les blessures !
ديگه به کسي صدمه نزن

guéris les blessures
زخم خورده رو درمان كن ¶

blessures à la tête.
قسمت راست سر آسيب ديده

coups et blessures!
حمله و ضرب و جرح!

- blessures aux lèvres.
-جراحت در لبها

de ses blessures. - non.
اون، زخم هاش

cuivre pour les blessures.
یه کمی مس واسه زخم گوشت.

quelques blessures, monsieur.
خسته و کوفته ، قربان. چيزي نيست که سر موقع التيام پيدا نکنه.

caressant mes douces blessures
زخمهاي منو با ملايمت نوازش کن #

certaines blessures sont intérieures.
خب بعضي آسيب ها فقط از درون حس ميشن

d'où viennent ces blessures ?
چطور انقدر گستاخانه باهات برخورد شده؟

39 blessures infligées au couteau.
سي و نه زخم جدا جدا

aucune morsure. ni de blessures.
نه گازگرفتگي نه زخمي

fraude, vol, coups et blessures.
کلاهبرداري، دزدي، ضرب و جرح.

etoile d'argent. deux blessures.
حتي مدال افتخار هم به تو دادند

j'évaluerai ses blessures là-bas.
اونجا جراحاتش رو بررسي ميکنم خواهش ميکنم

Étranges blessures, vie sociale inexistante...
زخماي عجيب زندگي اجتماعي که وجود نداره

- blessure noire.
ـ با من حرف ميزني؟ ـ خواهش مي کنم، يه ثانيه