Results for یک سری بزن translation from Persian to English

درج یک سری
insert a series

یک سری پارتون های بدون حرکت.
you see a frozen bunch of partons.

به خاطر یک سری چشم داشت شخصی خودش
for his own personal ambitions,

و یک سری کارت پستال دیگر فرستادم.
and i sent out one last batch of postcards.

اما آنها همیشه یک سری ایراد میگیرند
but they've always found faults

و اینها هم یک سری نقاط نامشخص هستند
and there are many unknown symbols

این اتفاق باعث انجام یک سری حرکات شد .
it was the beginning of a series of moves .

اولین کار این بود که یک سری انجیل خریدم.
the first thing i did was i got a stack of bibles.

من یک سری کد [برنامه‌نویسی] برای موبایلم نوشتم.
i wrote some code for my mobile phone.

برو يک سري به خونه بزن .
go home and check in .

ويليس ، يک سري به دفترم بزن .
wills , check my office .

اگه دنبال كار هستي يک سري به اداره بزن .
if youre looking for work here , check with administration .

ممنون قابلي نداره . يک سري به بيمارستان بزن .
thank you . youre welcome . take a trip to the hospital .

. يک سري مشكلات .
theres been some .