Usted buscó: disobedient (Inglés - Persa)

disobedient .
نافرمان .

hang thee , young baggage disobedient wretch .
آدم بدبخت سرکش .

he's arresting disobedient influences of taehaksa now.
ايشون افراد بانفوذ سركش روبه تي هاكسا فرستادند

and kind to his parents, neither arrogant nor disobedient.
او نسبت به پدر و مادرش نیکوکار بود؛ و جبّار (و متکّبر) و عصیانگر نبود!

and was good to his parents and not forceful, nor disobedient.
او نسبت به پدر و مادرش نیکوکار بود؛ و جبّار (و متکّبر) و عصیانگر نبود!

and dutiful to his parents, and he was not insolent, disobedient.
به پدر و مادر نيكى مى‌كرد و جبار و گردنكش نبود.

and whoever turned away after that - they were the defiantly disobedient.
سپس هر کس که بعد از آن رویگردان شد، [بدانید که‌] ایشان از نافرمانانند

if they disobey you, tell them, "i condemn your disobedient deeds".
اگر تو را نافرمانی کنند بگو: «من از آنچه شما انجام می‌دهید بیزارم!»

why do you worship satan, o father? verily satan was disobedient to ar-rahman.
«پدرم! شیطان را نپرست. شیطان بی‌گمان بر (خدای) رحمتگر بر آفریدگان عصیانگر بوده است.»

"yes, now" (was the answer), "though before this you were disobedient and rebellious.
(امّا به او خطاب شد:) الآن؟!! در حالی که قبلاً عصیان کردی، و از مفسدان بودی!