Usted buscó: the conduct of the parties (Inglés - Persa)

the conduct of a lawsuit is called litigation.
متهم باید به شکایت خواهان در دادگاه پاسخ دهد.

since he's not affiliated with any of the parties...
... اون به هیچ کدوم از طرفین وابسته نیست

the reconstruction of the party began in 1949.
در سال ۱۹۶۶ رهبری حزب بازسازی شد.

from the parties of the park avenue smart set .
حتي تو پارتي‌هاي خيابون پارک از ما بهترون .

you go enjoy the rest of the party . im out .
تو برو و از بقيه پارتي لذت ببر ، من بيرونم .

but youre too busy being the life of the party .
ولي تو توي زندگيت فقط مشغول مهمونيها هستي .

and thamood, and the people of lot, and the men of the thicket - those were the parties;
و (نیز) قوم ثمود و لوط و اصحاب الأیکه [= قوم شعیب‌]، اینها احزابی بودند (که به تکذیب پیامبران برخاستند)!

life and soul of the party , .
زندگي و روح مهماني .

the lights in the party tree .
آتيش بازي هاي گاندولف .

he was the party of exiled groups.
اون جزو كساني بوده كه تبعيد شدند

military strategy deals with the planning and conduct of campaigns, the movement and disposition of forces, and the deception of the enemy.
راهبرد نظامی شامل طرح‌ریزی و هدایت لشکرکشی‌ها، تحرک و استقرار نیروها و فریب دشمن است.

the parties are in control of the time they are prepared to give their collaboration.
کودکان بزرگ‌تر بهتر می‌توانند انگیزه‌های پدر و مادرشان را برای طلاق درک کنند.

but he who patiently endures and forgives, that is a conduct of great resolve.
و آن كه صبر كند و از خطا درگذرد، اين از كارهاى پسنديده است.

in vienna, the "grünen andersrum" are a part of the party itself.
die grünen - die grüne alternative حزبی سیاسی در اتریش است.

but indeed if any show patience and forgive, that would truly be an exercise of courageous will and resolution in the conduct of affairs.
امّا کسانی که شکیبایی و عفو کنند، این از کارهای پرارزش است!

about the party .
درباره مهموني .

the party and the sa were kept separate, and the legal aspect of the party's work was emphasized.
اما متعهد شد که گروه شبه نظامی حزب را منحل کند و اقدامی علیه دولت وقت انجام ندهد.

i assumed it was on behalf of the party . i could not say no .
تصور کردم که از طرف حزب هستش . نميتونستم جواب منفي بدم .

and the party legends in .
وافسانه مهموني وجود داره .

i am singing at the party .
من تو مهمونی دارم آواز میخونم .