Vous avez cherché: finding (Anglais - Perse)

finding .
افزار .

i was finding .
يه عالمه جنسايي که .

finding the bodies .
راجع به پيدا کردن اجساد .

finding him alive will .
ولي زنده پيدا کردن اون چرا .

the finding of your life?
کشفت از زندگی؟

finding the right place
پيدا کردن جاي درست

and i am finding the fox .
و روباه را پيدا ميكنم .

you finding your dad no . no .
پيدا کردن پدرت نه نه .

about finding and burying them .
اونا را پيدا كنه و براشون تشييع جنازه بگيره .

this is such a great finding!
!این یافته مهمی است

i'm still finding it out.
من خودم هم دارم سعي مي كنم كه بفهمم

finding bobbys never the problem .
پيدا کردن بابي کار سختي نيست .

l mean , finding each other again .
منظورم ، دوباره پيدا کردن همديگه ست . ‏ .

he became more dangerous finding myself
كار اون خيلي خطرناكههمه مون رو توي دردسر انداخته

i kept finding myself staring at you.
همش بهت خيره مي شدم

an exploring game . a finding things game .
يك بازي اكتشافي بازي پيدا كردن چيزها .

finding him wouldve been so fucking brilliant .
خيلي خوب ميشد كه ميتونستيم اون را پيداش بكنيم .

woe to every fault-finding backbiter;
واى بر هر بدگوى طعنه‌زننده [در پشت‌سر و پيش‌روى‌]

but that would involve me finding my friends.
اما من بايد دنبال دوستانم بگردم

because he doesn't want anyone else finding
برای چی اون باید شبیه سازی--‏