Vous avez cherché: improving improvement (Anglais - Perse)

improvement .
بهترشدن .

land improvement
اصلاح زمین

self improvement .
تزکيه نفس خود .

continuous improvement
بهبود مستمر

improving significantly .
دارم بهتر ميشم ، به طرز قابل توجهي .

there's improvement
بهبودی در اونها دیده میشه

improving emotional intelligence
improving emotional intelligence

and your ieg any improvement .
و پاهات بهتر شدند .

improving business efficiency:
بهبود کارایی کسب و کار:

havent i shown improvement .
من بهتر نشدم .

her health isn't improving
وضعیت سلامتی ایشان رو به بهبودی نیست

but there's no improvement.
اما حال ايشون بهتر نشد

his skills are rapidly improving.
مهارتش داره به سرعت رشد ميكنه

he started improving almost as soon
اون تا بهش تزريق کردم

and improving their skills as well.
و همزمان مهارتهاشون رو هم افزايش بديم

improving cooperation and information exchange:
بهبود همکاری و تبادل اطلاعات:

he wants to feel the improvement in 5 days
فرستاده خواسته که در عرض پنج روز احساس بهبودی کنه

we forgot about improving normal lives.
ما بهبودی دادن به زندگی عادی را فراموش کردیم.

you moved king and he's not improving?
با اين حال طبق دستور تو پادشاه به اينجانقل مكان كردند و لي خوب نشدند

its just another way usr is improving our world .
اين فقط يک راه ديگست براي بهبود دنياي ماستusr .