Vous avez cherché: lean (Anglais - Perse)

lean .
بيحاصل .

lean mass
ماهیچه

lean to .
داراي چارطاقي .

lean conceret
بتن مگر

lean forward .
به جلو خم شو .

lean over those .
به اونجا تکيه بديد .

go on , lean over .
زود باشيد . تکيه بديد .

officer , lean on it .
معاون ، بهش تكيه بده .

anything that�s lean .
هر چيزي مايه دلگرميه .

all right , lean back here .
تا موهات را بشورم .

all criticism will lean toward you.
تمام انتقادها بسمت خودت بر ميگرده

so we have no one to lean on to.
به همين خاطر ما كسي رو نداشتيم كه بهش تكيه كنيم

i better heat up another lean cuisine .
من بهتره يک لين کوزين ديگه گرم کنم .

i was thinking about the lean corned beef.
داشتم در مورد کباباي اونجا فکر ميکردم

you just lean forward into the knives with your face .
فقط سرت را تکان بده و صورتت را به سمت چاقوها ببر .

this first one's called "the lean."
این اولی "خم شدن" نام دارد

get into the kitchen drop your pants lean over the chair .
برو آشپزخونه شلوارتو درآر خم شو را صندلي .

can you feel how heavy it is you have to lean into it a bit .
ميتوني سنگينيش را حس کني بايد يک کم بهش تکيه کني .

with a wall on which to lean and reflect on what a jackass he is.
که به ديوار تکيه داده و ديوار هم داره صداي نکره ايه که اون از خودش درمياره رو منعکس ميکنه

am i the only one that thinks this guy is no , no no , dont lean .
آيا من تنها کسي هستم که فکر ميکنه اين يارو . نه ، نه ، نه ، نه ، تکيه نده .