Vous avez cherché: obey (Anglais - Perse)

obey .
اطاعت کردن .

obey me.
از من اطاعت كن

obey now!
!سریع اطاعت کن

obey pam restrictions
پیروی از محدودیتهای pam

& obey drm limitations
& پیروی از محدودیتهای drm‌

strictly obey geometry
پیروی اکید از هندسه

fear god, and obey me.
از خدا بترسيد و از من اطاعت كنيد.

fear allah and obey me
پس، از خدا پروا كنيد و مرا فرمان بريد

fear allah and obey me.
از خدا بترسيد و از من اطاعت كنيد.

will you obey my order?
از من اطاعت ميکنين؟

i'll obey your decision.
من به تصميمتون اطاعت ميكنم

so fear allah and obey me.
پس، از خدا پروا كنيد و مرا فرمان بريد.

"so fear allah and obey me.
پس تقوای الهی پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید!

"now fear allah, and obey me.
«پس، از خدا پروا بدارید و فرمانم ببرید.»

"so fear allah, and obey me."
پس، از خدا بترسيد و از من اطاعت كنيد.

neither obey thou each feeble oath-monger,
از فرومایه‌ای که بسیار سوگند می‌خورد، پیروی مکن. [[«حَلاّفٍ»: بسیار سوگند خورنده. به حق یا به ناحق. «مَهِینٍ»: خوار و پست. رَذْل و حقیر.]]